۱۹۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

دیده خون‌بار ما چون گشت گریان مفت ماست
دانه‌ای افشانده در خاکیم باران مفت ماست

نشکفد تا غنچه در گلزار نتوان برد فیض
هرکه چون گل پاره می‌سازد گریبان مفت ماست

نیست نفعی جز ضرر در آشنایی‌های خلق
رو ز ما هرچند گردانند یاران مفت ماست

ما که تن دادیم در صحرا دگر معموره چیست
گر شود آفاق سرتاسر بیابان مفت ماست

تیغ برکش تا گلو از آب گوهر تر کنیم
چون صدف لب‌تشنه در بحریم تا جان مفت ماست

می‌شود روشن قفس را خانه از روزن مدام
زخم دل چون بیشتر باشد نمایان مفت ماست

می‌توان قصاب کردن خویش را قربان دوست
در تمام سال روز عید قربان مفت ماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.