۴۰۲ بار خوانده شده

بخش ۳۱ - در بیان آنک عقل و روح در آب و گل محبوس‌اند هم‌چون هاروت و ماروت در چاه بابل

هَمچو هاروت و چو ماروت آن دو پاک
بَسته‌اَند این جا به چاهِ سَهْمناک

عالَمِ سُفْلیّ و شَهْوانی دَرَنْد
اَنْدَرین چَهْ گشته‌اند از جُرمْ‌بَنْد

سِحْر و ضِدِ سِحْر را بی‌اِخْتیار
زین دو آموزَنْد نیکان و شِرار

لیکْ اَوَّل پَندْ بِدْهَندَش که هین
سِحْر را از ما مَیاموز و مَچین

ما بیاموزیم این سِحْر ای فُلان
از برایِ اِبْتِلا و اِمْتِحان

کِامْتِحان را شَرط باشد اِخْتیار
اِخْتیاری نَبْوَدَت بی‌اِقْتِدار

مَیْل‌ها هَمچون سگانِ خُفته‌اَند
اَنْدَریشان خیر و شَر بِنْهُفته‌اند

چون که قُدرت نیست خُفتَند این رَدِه
هَمچو هیزُم‌پاره‌ها و تَنْ‌زَده

تا که مُرداری دَرآیَد در میان
نَفْخِ صورِ حِرْص کوبَد بر سگان

چون در آن کوچه خَری مُردار شُد
صد سگِ خُفته بِدان بیدار شُد

حِرْص‌هایِ رَفته اَنْدَر کَتْمِ غَیْب
تاخْتَن آوَرْد سَر بَر زَد زِ جَیْب

موبه مویِ هر سگی دَندان شُده
وَزْ برایِ حیله دُمْ جُنبان شُده

نیمِ زیرَش حیله بالا آن غَضَب
چون ضَعیفْ آتش که یابَد او حَطَب

شُعلهْ شُعله می‌رَسَد از لامَکان
می‌رَوَد دودِ لَهَب تا آسْمان

صد چُنین سگ اَنْدَرین تَنْ خُفته‌اند
چون شِکاری نیستْشان بِنْهُفته‌اند

یا چو بازانَنْد و دیده دوخته
در حِجاب از عشقِ صَیْدی سوخته

تا کُلَه بَردارَد و بیند شِکار
آن گَهان سازد طَوافِ کوهْسار

شَهْوتِ رَنْجور ساکِن می‌بُوَد
خاطِر او سویِ صِحَّت می‌رَوَد

چون بِبینَد نان و سیب و خَربُزه
در مَصاف آید مَزِه وْ خَوْفِ بَزه

گَرْ بُوَد صَبّار دیدنْ سودِ اوست
آن تَهَیُّج طَبْعِ سُستَش را نِکوست

وَرْ نباشد صَبر پَس نادیده بِهْ
تیرْ دورْ اَوْلی زِ مَردِ بی‌زِرِه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۰ - در تفسیر قول رسول علیه‌السلام ما مات من مات الا و تمنی ان یموت قبل ما مات ان کان برا لیکون الی وصول البر اعجل و ان کان فاجرا لیقل فجوره
گوهر بعدی:بخش ۳۲ - جواب گفتن طاوس آن سایل را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.