هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوقه‌ای یاد می‌کند که با رفتارهایش قلبش را می‌آزارد و او را در دریایی از اندوه فرو می‌برد. شاعر از تیرهای عشق، زلف معشوق و تیغ ابرویش به عنوان نمادهای رنج و عذاب یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و استعاره‌های عمیق است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی تصاویر مانند خون و شمشیر ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

شمارهٔ ۴۹

آخر آن وحشی نگه بر دل ره تدبیر بست
ای شوم قربان این آهو که ره بر شیر بست

زد به جانم ناوکی یعنی که مطلب حاصل است
نامه ما را جواب آن جنگجو بر تیر بست

حلقه هر تار مویش مطلبی سازد روا
زلف او در عدل چون نوشیروان زنجیر بست

می‌شود از بس پشیمان زود آن بدخو دلم
شد پر از خون تا به قتلم در میان شمشیر بست

تیغ ابرویش ندانستم که زهرآلود بود
یافتم آن دم که خونم بر زمین چون شیر بست

خواستم قصاب بر زلفش شبیخونی زنم
خواب غفلت بر دو چشمم رایت شبگیر بست
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.