۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۴

سر در ره جانان فدا شد چه به جا شد
از گردنم این دین ادا شد چه به جا شد

می‌خواست رقیبم که من از غصه بمیرم
دیدی که خودش زود فنا شد چه به جا شد

از دود دلم وسمه کشیده‌ است بر ابرو
دود دل من قبله‌نما شد چه به جا شد

از خون دلم بسته حنا بر سر انگشت
خون دلم انگشت‌نما شد چه به جا شد

مغرور به یکتایی چشمت شده بودی
بر عارضت آن زلف دوتا شد چه به جا شد

هر لحظه امید من بیچاره همین بود
یک بوسه به قصاب عطا شد چه به جا شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.