هوش مصنوعی:
این شعر از عشق و رنجهای عاشقانه سخن میگوید. شاعر از گریههای بیپایان، امید به دیدار معشوق، و ناامیدی از بیپاسخ ماندن احساساتش مینالد. او از فداکاری در راه عشق و رنجهای روحی خود میگوید و در نهایت به شرم از بیان احساسات و دردهایش اشاره میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۲۲
چون خونم از دو دیده گریان روان شود
مژگان ز اشک شاخ گل ارغوان شود
روشن کند چراغ رخش نور آفتاب
روشن چو شمع محفل روحانیان شود
سربرنگیرم از ره کنعان به راه تو
تا خاک من غبار ره کاروان شود
مردیم با وجود که یک جو نداشت مهر
فریاد از آن زمان که به ما مهربان شود
از بس که گفتم و نشنیدم جواب از او
نزدیک شد دمی که زبان استخوان شود
بر وصل نارسیده مرا شرم آب کرد
قصاب چیست چاره چو آتش عیان شود
مژگان ز اشک شاخ گل ارغوان شود
روشن کند چراغ رخش نور آفتاب
روشن چو شمع محفل روحانیان شود
سربرنگیرم از ره کنعان به راه تو
تا خاک من غبار ره کاروان شود
مردیم با وجود که یک جو نداشت مهر
فریاد از آن زمان که به ما مهربان شود
از بس که گفتم و نشنیدم جواب از او
نزدیک شد دمی که زبان استخوان شود
بر وصل نارسیده مرا شرم آب کرد
قصاب چیست چاره چو آتش عیان شود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.