هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، بیانگر درد فراق و عشق بی‌پاسخ است. شاعر از جفای معشوق و رنج‌های عشق می‌گوید و از تأثیرات عمیق این عشق بر دل و جان سخن می‌راند. تصاویری مانند مژگان کافر، پروانه‌های شمع، و سیلاب، نمادهای عشق و فنا هستند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، همراه با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد فراق و جفای معشوق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۱۲۹

خوبان چو خنده بر من بی‌تاب کرده‌اند
دردم دوا به شربت عنّاب کرده‌اند

در زیر ابرویت صف مژگان ز راه کفر
برگشته‌اند و روی به محراب کرده‌اند

فارغ نشین که آن مژه‌های بهانه‌جو
خون خورده‌اند تا دل ما آب کرده‌اند

خاکستری که مانده ز پروانه‌های شمع
روشن‌دلان بزم تو سیماب کرده‌اند

آسودگان سایه شمشیر ناز تو
از سر کشیده دست و دمی خواب کرده‌اند

گاهی شناوران امید وصال تو
بیرون سری ز روزن گرداب کرده‌اند

دیوانه‌ها که دل به هوای تو بسته‌اند
بنیاد خانه در ره سیلاب کرده‌اند

یا رب به داغ و درد جدایی شوند اسیر
آنان که منع خاطر قصاب کرده‌اند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.