هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و فراق یار خود مینالد و بیان میکند که بدون حضور معشوق، دلی آرام و خاطری آسوده ندارد. او از بیوفایی و دیرآشنایی معشوق شکایت کرده و وعدههای او را بیاعتبار میداند. همچنین، از رنج هجران و اشکهای بیپایان خود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
شمارهٔ ۱۴۲
بیا که بی گل رویت دلم قرار ندارد
کسی به غیر تو در خاطرم گذار ندارد
چو ماه یکشبه زرد و ضعیف در نظر آید
چو هاله هرکه تو را تنگ در کنار ندارد
هزار حیف که دیرآشنا و سستوفایی
وگرنه چون تو گلی باغ روزگار ندارد
ز خلف وعدهات ای مه چنین به من شده ظاهر
که وعدههای تو چون عمر اعتبار ندارد
کدام وقت که قصاب تا به صبح شب هجر
چو شمع دیده سوزان و اشگبار ندارد
کسی به غیر تو در خاطرم گذار ندارد
چو ماه یکشبه زرد و ضعیف در نظر آید
چو هاله هرکه تو را تنگ در کنار ندارد
هزار حیف که دیرآشنا و سستوفایی
وگرنه چون تو گلی باغ روزگار ندارد
ز خلف وعدهات ای مه چنین به من شده ظاهر
که وعدههای تو چون عمر اعتبار ندارد
کدام وقت که قصاب تا به صبح شب هجر
چو شمع دیده سوزان و اشگبار ندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.