۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۰

خوب‌رویان چون سپاه غمزه را رو می‌دهند
منصب شمشیر داری را به ابرو می‌دهند

بس که خو دارند با سنگ جفا دیوانگان
شیشه دل را به دست طفل بدخو می‌دهند

دیده‌اند آنان که سودای سر زلف تو را
هر دو عالم در بهای یک سر مو می‌دهند

هست گیرا گرچه خال اما کمندانداز نیست
پیچ و تاب و سرکشی‌ها را به گیسو می‌دهند

بس که از راحت گریزانند مجروحان ناز
روز تا شب زخم شمشیر تو را بو می‌دهند

نقد دل را گر به خال او دهم منعم مکن
منعمان دائم زر خود را به هندو می‌دهند

از بزرگان خانه‌بردوشان به جایی می‌رسند
موج را دریادلان قصاب، پهلو می‌دهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.