۱۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۷

صبح وصال را اثر آمد هزار شکر
شام فراق را سحر آمد هزار شکر

دلبر رسید خرم و می خورد و بوسه داد
نخل مراد بارور آمد هزار شکر

چون آفتاب از ره روزن به روی ماه
ناخوانده‌ام به کلبه درآمد هزار شکر

می‌کردم از سپهر سراغ هلال عید
ابروی یار در نظر آمد هزار شکر

از چار موج دجله اضداد کشتی‌ام
بیرون ز ورطه خطر آمد هزار شکر

طفل سرشگ تا سر مژگان ز دل دوید
این نورسیده با جگر آمد هزار شکر

قصاب داغ زلف سیاهی به دل رسید
امشب عزیزم از سفر آمد هزار شکر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.