۱۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۸

چو باز کرد شکرخنده شد اسیر شکر
عیانش از لب و دندان نموده شیر شکر

چو دید آن لب و دندان نمود جان پرواز
غذای روح بود بیشتر پنیر شکر

خط است سرزده گستاخ بر لبش یا مور
ز حرص پای فرود برده در خمیر شکر

نشسته خال به کنج لبش بدان ماند
که شاه هند زند تکیه بر سریر شکر

خطش چو خط سیه در بر نگین قصاب
برون نیامده پیداست در ضمیر شکر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.