۲۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۲

دارم بتی ز کج کلهان کج‌کلاه‌تر
رویش چو ماه لیک ز هر ماه ماه‌تر

طرز نگاه کردنش از آهوی ختا
باشد هزارمرتبه وحشی‌نگاه‌تر

خالی که می‌نمایدش از عارض چو ماه
چون عنبر است لیک ز عنبر سیاه‌تر

در عدل و داد و منصب خوبی نگار من
هست از جمیع پادشهان پادشاه‌تر

بی‌طالعم وگرنه به درگاه یار نیست
در جرگ عاشقانش ز من بی‌گناه‌تر

کشتی فکنده‌ام به محیطی که می‌شود
هردم ز بادهای مخالف تباه‌تر

قصاب ای دریغ که در آستان دوست
از هرکه بی‌پناه، تویی بی‌پناه‌تر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.