هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر از جدایی، اندوه و ناتوانی در ابراز احساسات است. شاعر از درد فراق، ناتوانی در شادی و احساس غربت سخن می‌گوید و از زندگی بی‌معنا بدون معشوق شکایت دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و روان‌شناختی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند 'رنگین کردن سرپنجه به خون' ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۶۵

آب شد دل دست و پا از من نمی‌آید دگر
قطره شد دریا شنا از من نمی‌آید دگر

دیده شد تا هم‌نشین با چشم مست سرمه‌دار
لب فرو بستم صدا از من نمی‌آید دگر

چون حباب از تنگ ظرفی در تو ای دریای حسن
یک نفس بودن جدا از من نمی‌آید دگر

بی تو‌ام غمگین‌تر از شام غریبان، همچو صبح
خنده دندان‌نما از من نمی‌آید دگر

می‌کنم رنگین به خون خویشتن سرپنجه را
خواهش رنگ حنا از من نمی‌آید دگر

کرده‌ام راضی به بوی استخوانی خویش را
طعمه جویی چون هما از من نمی‌آید دگر

هجر را قصاب تدبیری به غیر از وصل نیست
فکر درد بی‌دوا از من نمی‌آید دگر
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.