هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی سخن می‌گوید که خود را غرق در دریای عشق می‌داند و از دیگران می‌خواهد که از حال و روز او نپرسند. او خود را مانند موجی خانه‌به‌دوش، نخل سروستان، و خار خشک بوستان توصیف می‌کند. عاشق از پیوند ناگسستنی خود با معشوق و از رنج‌های عشق می‌گوید و اشاره می‌کند که مانند پروانه‌ای است که به شمع عشق می‌سوزد. شعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات روحی و عاشقانه‌ی شاعر را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه‌ی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم به درک و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارند.

شمارهٔ ۱۷۶

غرقه دریای عشقیم از کنار ما مپرس
خانه بر دوشیم چون موج از دیار ما مپرس

نخل سروستان تصویریم بر از ما مخواه
خار خشگ بوستانیم از بهار ما مپرس

ما و زلف او به یک طالع ز مادر زاده‌ایم
می‌شوی آشفته حال از روزگار ما مپرس

مشهد ما را فروغ شمع می‌داند کجاست
مشرب پروانه داریم از مزار ما مپرس

روز و شب در کوره دهریم با صد پیچ‌و‌تاب
در گداز امتحانیم از غبار ما مپرس

ما و دل ماتیم در این عرصه شطرنج دهر
جان و دل را تا نبازی از قمار ما مپرس

کشته صبح بناگوش و هلاک کاکلیم
بیش از این قصاب از لیل و نهار ما مپرس
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.