۱۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۲

قانع دلا به خشگ و تر روزگار باش
آسوده‌خاطر از خطر روزگار باش

گر زیرکی قناعت کنج قفس گزین
فارغ ز آفت شجر روزگار باش

از بوی آشنایی مردم دماغ گیر
ایمن همی ز دردسر روزگار باش

تو پای از این محل خطر بر کنار کش
گو دست غیر در کمر روزگار باش

جنسی که باب منزل عیش است بی غمی است
فارغ ز قید سیم و زر روزگار باش

غافل مشو ز گردش این روز و شب مدام
بیدار چشم فتنه‌گر روزگار باش

قصاب آه و ناله به جایی نمی‌رسد
لال از برای گوش کر روزگار باش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.