هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، توصیفی از معشوق و تأثیر عمیق او بر شاعر است. شاعر از زیبایی، شوخ‌طبعی و جذبه‌ی معشوق سخن می‌گوید و حالات روحی خود را در حضور او بیان می‌کند. معشوق با وجود نزدیکی، همچنان دور از دسترس و پررمز و راز به نظر می‌رسد و شاعر از این تناقض احساس سردرگمی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی نیاز به درک بالاتری از ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۲۰۶

لب آن شوخ طالب علم خندان است در واقع
چو باز این غنچه شد حالم گلستان است در واقع

سخن با آنکه او با من به لفظ خویش می‌گوید
نمی‌دانم چرا عالم پریشان است در واقع

به سر دستار می‌پیچد و من با خویش می‌گفتم
که بر گرد سرش گردیدن آسان است در واقع

میان او که در دست تصور در نمی‌آید
چرا در دست تصویر قلمدان است در واقع

اگر صد جان ستاند در عوض بوسی دهد زان لب
بده بستان عزیز من که ارزان است در واقع

نمک‌پاش است لعلش در تبسم بر جراحت‌ها
چه شورش‌ها در این کنج نمک‌دان است در واقع

اگر نه روی او قصاب را نور نظر باشد
چرا چون چشم قربان‌گشته حیران است در واقع
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.