هوش مصنوعی: این شعر از عشق و موانع آن سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که همیشه موانعی میان او و معشوق وجود دارد، اما امیدش قطع نمی‌شود. او از جفای معشوق و وفای خود می‌گوید و اشاره می‌کند که موانع راه رسیدن به آرزوهایش هستند. همچنین، شاعر از ناخدای کشتی‌اش به عنوان مانعی دیگر یاد می‌کند و در پایان به قصاب و سایه‌اش اشاره می‌کند که مانع دیدار می‌شوند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و وفا نیاز به درک عمیق‌تری از روابط انسانی دارند.

شمارهٔ ۲۰۷

ز دیدن تو شود دیده را حیا مانع
همیشه هست کسی در میان ما مانع

میان ما و تو قطع امید ممکن نیست
تو را جفا و مرا می‌شود وفا مانع

از آن سبب نرسد تیر آه ما به هدف
که هست در حد ره سد مدّعا مانع

در این محیط ندیدیم روی ساحل را
چرا که کشتی مارا است ناخدا مانع

اگر رسم به وصالش مرا شود قصاب
به گاه دیدن او سایه از قفا مانع
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.