۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱۳

مقصد عاشق همین یار است دنیا بر طرف
زندگی بی یار دشوار است عقبا بر طرف

می‌برد تا بندر صورت دل سرگشته را
کار ما با چشم خون‌بار است دریا بر طرف

برگرفت از روی چون گل پرده بلبل شد خموش
غبن، حسن فیض گلزار است غوغا بر طرف

اینقدرها جان من کردن ستم بر عاشقان
نقص خوبی‌های دلدار است از ما بر طرف

گر بپرسند از تو روز حشر خون‌دار تو کیست
مصلحت قصاب انکار است دعوا بر طرف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.