۱۷۹ بار خوانده شده
در عشق عاقبت به بلا مبتلا شدیم
تا پایبند آن سر زلف دوتا شدیم
تا آمدیم بر سر سودای دوستی
دادیم نقد دل به تو و مبتلا شدیم
بیگانگی ز مردم عالم ضرر نداشت
از خود برآمدیم و به خلق آشنا شدیم
گیریم تا ز سفره افلاک توشهای
چون دانه خرد در دل این آسیا شدیم
دادیم صبر و هوش و گرفتیم داغ هجر
تا همنشین به آن صنم بیوفا شدیم
از ما کنند خلق تماشای عالمی
در عشق همچو آینه گیتینما شدیم
بردیم ره به عیش و گرفتیم کام دل
قصاب چونکه ما و تو بیمدعا شدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
تا پایبند آن سر زلف دوتا شدیم
تا آمدیم بر سر سودای دوستی
دادیم نقد دل به تو و مبتلا شدیم
بیگانگی ز مردم عالم ضرر نداشت
از خود برآمدیم و به خلق آشنا شدیم
گیریم تا ز سفره افلاک توشهای
چون دانه خرد در دل این آسیا شدیم
دادیم صبر و هوش و گرفتیم داغ هجر
تا همنشین به آن صنم بیوفا شدیم
از ما کنند خلق تماشای عالمی
در عشق همچو آینه گیتینما شدیم
بردیم ره به عیش و گرفتیم کام دل
قصاب چونکه ما و تو بیمدعا شدیم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.