هوش مصنوعی:
این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهی ناامیدی، آرزوهای برآورده نشده، و جستجوی راهنما در تاریکیهای زندگی است. شاعر از فقدان چراغ راهنما، آیینهی گیتینما، و دیگر نمادهای هدایت و روشنگری سخن میگوید و آرزو میکند که اگر این ابزارها را داشت، مسیر زندگیاش متفاوت میبود. همچنین، شعر به مفاهیمی مانند انتظار، رنج، و امید به معراج روحانی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
شمارهٔ ۲۴۶
گر در این ظلمت چراغی پیش پا میداشتم
راه بر سرچشمه آب بقا میداشتم
سرنگون از چه نمیافتادم از خود بیخبر
چشم اگر بر نقش پای رهنما میداشتم
میزدم بر سنگ بس رنجیدهام از روزگار
گر به کف آیینه گیتینما میداشتم
میشدم در زیر بار منت گردون هلاک
گر جُوی در زیر این نه آسیا میداشتم
پای همت میزدم بر فرق چرخ مستعار
تکیهای گر بر سریر بوریا میداشتم
دیدهام زین خاکدان می شد سفید از انتظار
گر ز دست خلق چشم توتیا میداشتم
خرمنم را باد غم میداد بر باد فنا
گر ز کشت دهر یک جو مدعا میداشتم
پاک میسودم به هم ز افسوس تا گلگون شود
هر دو کف گر خواهش رنگ حنا میداشتم
اولین گامم نخستین پایه معراج بود
آنچه در سر هست اگر در زیر پا میداشتم
دیده گر میدوختم از سیم قلب روزگار
در نظر اکسیر بهر کیمیا میداشتم
میگذشتم گر ز جسم عاریت چون بوی گل
جا در آغوش و بر باد صبا میداشتم
دولت تیزی که زیر تیغ خونریز تو بود
من طمع از سایه بال هما میداشتم
کاش جای توتیا قصاب روز واپسین
در نظر قدری ز خاک کربلا میداشتم
راه بر سرچشمه آب بقا میداشتم
سرنگون از چه نمیافتادم از خود بیخبر
چشم اگر بر نقش پای رهنما میداشتم
میزدم بر سنگ بس رنجیدهام از روزگار
گر به کف آیینه گیتینما میداشتم
میشدم در زیر بار منت گردون هلاک
گر جُوی در زیر این نه آسیا میداشتم
پای همت میزدم بر فرق چرخ مستعار
تکیهای گر بر سریر بوریا میداشتم
دیدهام زین خاکدان می شد سفید از انتظار
گر ز دست خلق چشم توتیا میداشتم
خرمنم را باد غم میداد بر باد فنا
گر ز کشت دهر یک جو مدعا میداشتم
پاک میسودم به هم ز افسوس تا گلگون شود
هر دو کف گر خواهش رنگ حنا میداشتم
اولین گامم نخستین پایه معراج بود
آنچه در سر هست اگر در زیر پا میداشتم
دیده گر میدوختم از سیم قلب روزگار
در نظر اکسیر بهر کیمیا میداشتم
میگذشتم گر ز جسم عاریت چون بوی گل
جا در آغوش و بر باد صبا میداشتم
دولت تیزی که زیر تیغ خونریز تو بود
من طمع از سایه بال هما میداشتم
کاش جای توتیا قصاب روز واپسین
در نظر قدری ز خاک کربلا میداشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.