هوش مصنوعی:
در این شعر، شاعر با معشوق خود گفتوگویی عاشقانه دارد. او از معشوق میپرسد که آیا او قبلهگاهش است و معشوق تأیید میکند. سپس شاعر از فراموشی عهد محبت میپرسد و معشوق پاسخ میدهد که آن عهد را در همان لحظه با ناز شکسته است. در ادامه، شاعر از ریختن باده و مستی معشوق میپرسد و معشوق با اشاره به مستی خود پاسخ میدهد. در پایان، شاعر از شکسته شدن دلش و خندههای معشوق میپرسد و معشوق باز هم مستی خود را دلیل میآورد. در نهایت، شاعر از دلی که معشوق از قصاب ربوده بود میپرسد و معشوق آن را از زیر پا برداشته و به شاعر میدهد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۲۵۷
روزی به دو زانو بر دلدار نشستم
گفتم که تویی قبله من گفت که هستم
گفتم چه شد آن عهد محبت که تو بستی
گفتا که همان لحظهاش از ناز شکستم
گفتم که بخور باده گرفت و به زمین ریخت
گفتم که چرا ریختیاش گفت که مستم
گفتم ز که عاشقکشی آموختی امروز
گفتا که بدین شیوه من از روز الستم
گفتم که شکستی دل ما گفت درست است
گفتم که چرا خندهزنان گفت که مستم
گفتم چه شد آن دل که ز قصاب ربودی
برداشت ز زیر قدمش داد به دستم
گفتم که تویی قبله من گفت که هستم
گفتم چه شد آن عهد محبت که تو بستی
گفتا که همان لحظهاش از ناز شکستم
گفتم که بخور باده گرفت و به زمین ریخت
گفتم که چرا ریختیاش گفت که مستم
گفتم ز که عاشقکشی آموختی امروز
گفتا که بدین شیوه من از روز الستم
گفتم که شکستی دل ما گفت درست است
گفتم که چرا خندهزنان گفت که مستم
گفتم چه شد آن دل که ز قصاب ربودی
برداشت ز زیر قدمش داد به دستم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.