هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و ناتوانی در رسیدن به معشوق می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق، رنج دل و اشک‌هایش می‌نالد و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تسلیم شدن در برابر عشق، آرامش را از زندگی گرفته است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده‌ی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۵۸

به چشم کم مبین بر ان من در خسته‌جانی هم
فلک را می‌توانم زد به هم در ناتوانی هم

به من بی آنکه گردد هم‌نشین برگشته مژگانش
به این دیر آشنایی می‌نماید سرگرانی هم

تلاش وصل اگر افکنده باشد بر پر عنقا
دلی خوش می‌توان کرد از نشان بی‌نشانی هم

جواب نامه‌ام را ای خداناترس با قاصد
نمی‌گویی گر از دل، می‌توان گفتن زبانی هم

شدم رنجور و خونین دل ندانم عاقبت با من
چه خواهد کرد اشک سرخ و رنگ زعفرانی هم

شدم قصاب چون تسلیم پیش یار دانستم
که می‌بوده است خواب راحتی در زندگانی هم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.