هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد فراق سخن می‌گوید. او خود را مانند پروانه‌ای می‌داند که در آتش عشق سوخته و در هر قدم، غم و جفای معشوق را تحمل می‌کند. اشک‌هایش مانند سیل بر ویرانه‌های دلش جاری است و قلبش زیر فشار روزگار خرد شده است. او از بی‌قراری و آشفتگی روحی خود می‌گوید و اشاره‌ای به جذابیت‌های معشوق مانند خال و چشمانش دارد که او را مست و بی‌خود کرده‌اند.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد فراق و آشفتگی روحی نیاز به بلوغ ذهنی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۲۸۳

منم در عاشقی هم‌طالع پروانه افتاده
ز رخسار تو صد جا آتشم در خانه افتاده

به هرجا می‌روم شوق غمت سنگ جفا بر کف
چو طفل شوخ دنبال من دیوانه افتاده

در این کنج جدایی هرگزم ناید کسی بر سر
گذار سیل اشگم گه بر این ویرانه افتاده

عجب نبود شود گر توتیا از گردش دوران
دلم در زیر این نه آسیا چون دانه افتاده

نسیم امروز دیگر خاطر آشفته‌ای دارد
مگر زلف دل‌آرایش به دست شانه افتاده

ز من احوال خال و گردش چشمش چه می‌پرسی
سیه مستی است بی‌خود بر در میخانه افتاده

نمی‌دانم چه می در جام دارد چشم او قصاب
که آتش بر دلم زین گردش پیمانه افتاده
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.