۱۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۶

کی جز لبش به جای دگر می‌برم پناه
مور خطم به تنگ شکر می‌برم پناه

امشب به رنگ شمع به یاد جمال دوست
می‌سوزم و به آه سحر می‌برم پناه

صد بار اگر به جور برانی ز نزد خویش
بر درگه تو بار دگر می‌برم پناه

ز اکسیر این جهان مس قلبم طلا نشد
بر کیمیای اهل نظر می‌برم پناه

شاید که کسب نور نماید ز عارضش
بر آفتاب همچو قمر می‌برم پناه

سر میکشم ز جور حوادث به زیر بال
چون مرغ تیر خورده‌ به پر می‌برم پناه

چون موجه سرشگ برون رفتم از نظر
از بحر درگذشته به بر می‌برم پناه

کارم نشد ز درگه اهل مجاز راست
قصاب من به جای دگر می‌برم پناه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.