۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۹۹

می‌کنم کعبه صفت طوف سر کوی کسی
برده از راه دلم را خم ابروی کسی

ای نسیم سحر امروز به خود می‌بالی
مگر افتاده رهت بر خم گیسوی کسی

سامری کاین همه در سحر به خود می‌بالید
برنخورده است به یک نرگس جادوی کسی

ای شب از تیرگی خویش مزن لاف گزاف
ظلمت آن است که من دیده‌ام از موی کسی

ای صبا عطر فشانی ز کجا می‌آیی
بی‌خودم ساز گر آورده‌ای از بوی کسی

کی توانم که به دامان زنمش دست وصال
من که رو سوی کسی دارم و او سوی کسی

باخبر باش از این طایفه آخر قصاب
می‌شوی کشته ز تیغ خم ابروی کسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.