۱۹۸ بار خوانده شده
هرگز به کام دل ننشستیم روبهروی
یک لحظه با وصال تو ای ترک تند خوی
خضر آنقدر که داشت غم آب زندگی
داریم ما به شربت تیغ تو آرزوی
بر چشم من خرام و زمانی قرار گیر
تا سروت آبخور شود از این کنار جوی
چون طفل کند فهم ز تکرار درس عشق
دائم فتاده پیش توام گریه در گلوی
با تیغ کینه چون رسد آن شوخ از غضب
قصاب جان فدا کن و از وی متاب روی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
یک لحظه با وصال تو ای ترک تند خوی
خضر آنقدر که داشت غم آب زندگی
داریم ما به شربت تیغ تو آرزوی
بر چشم من خرام و زمانی قرار گیر
تا سروت آبخور شود از این کنار جوی
چون طفل کند فهم ز تکرار درس عشق
دائم فتاده پیش توام گریه در گلوی
با تیغ کینه چون رسد آن شوخ از غضب
قصاب جان فدا کن و از وی متاب روی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.