هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و انتظار سخن می‌گوید. شاعر از گریه‌های فراوان، تهی شدن از وجود معشوق، و ناتوانی در تحمل این دوری می‌نالد. همچنین، به ناپایداری دنیا و بی‌ثباتی شرایط زندگی اشاره می‌کند. در پایان، با اشاره به بزم قضا، بر بی‌تأثیری رنج‌ها در جام زندگی تأکید می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و مفاهیم فلسفی درباره زندگی و رنج است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی کلاسیک، فهم آن را برای سنین پایینتر چالش‌برانگیز می‌کند.

شمارهٔ ۳۰۵

بس که کردم گریه شد خونابم از اعضا تهی
دیده‌ام شد ز انتظار او ز دیدن‌ها تهی

تا شدی از دیده غایب جان ز جسم آمد به لب
مست را پیمان پر شد گشت چون مینا تهی

یافتم دیگر که کاری برنمی‌آید از او
چون سر شوریده ما گشت از سودا تهی

خشک شد با آنکه چشمم چشمه زاینده بود
از هجوم گریه آخر گشت این دریا تهی

چون جرس عمری به سر بردیم در افغان نشد
محمل او ذره‌ای از بار استغنا تهی

پرتو نور تو دارد جلوه در آیینه‌ها
چون نظر برداشتی ماندند قالب‌ها تهی

می بخور قصاب و عشرت کن که در بزم قضا
بادهٔ محنت نشد هرگز ز جام ما تهی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.