هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی بیانگر احساس عمیق وابستگی و نیاز شاعر به معشوق (که می‌تواند معشوق زمینی یا الهی باشد) است. شاعر در تمام لحظات و مکان‌ها حضور معشوق را احساس می‌کند و زندگی بدون او را غیرقابل تصور می‌داند. او از تنهایی و بی‌پناهی بدون معشوق می‌ترسد و از او می‌خواهد که هرگز او را تنها نگذارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۰۷

بینا نیم آن لحظه که با ما تو نباشی
بی دیده‌ام آن روز که پیدا تو نباشی

ای پادشه کون و مکان در دو جهان نیست
یک سر که در آن مایه سودا تو نباشی

در ارض و سما کرده بسی سیر و ندیدیم
یک ذرّه کز آن ذرّه هویدا تو نباشی

در کعبه و بتخانه به هر جا که گذشتیم
جایی نرسیدیم که آنجا تو نباشی

ویران شود این خانه ز سیلاب حوادث
ای وای اگر مونس دل‌ها تو نباشی

بی بانگ تو دیگر نگشایم در دل را
هر چند که گویند مبادا تو نباشی

ای دوست در این بحر خطرناک چه سازم
آن لحظه که فریادرس ما تو نباشی

جهدی کن و از گریه گلابی به کف آور
ای دیده مثال گل زیبا تو نباشی

قصاب رفیقی چو غمش در دو جهان نیست
جهدی که در این بادیه تنها تو نباشی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.