۱۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸

ای بستۀ بند هوی و هوس
جهدی تا هست این نیم نفس

ای طوطی شکرخا تا کی
با زاغ و زغن باشی بقفس

از شاخۀ گل پوشیده نظر
سودا زدۀ هر خاری و خس

هر لاشه نباشد طعمۀ شیر
عنقا نرود بشکار مگس

دولت در سایۀ شاهین نیست
سلطان هما را زیبد و بس

کاری ز تو هیچ نرفت از پیش
رحمی بر خویش بکن زین پس

گر خود نکنی بر خود رحمی
امید مدار ز دیگر کس

ای دوست ندارد مفتقرت
فریاد رسی تو بدادش رس
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.