۱۷۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲

ای تاب و توانم را برده
رحمی بر این دل افسرده

برگی از گلشن خرم عمر
باقی بود آن هم پژمرده

خوناب جگر از ساغر دل
در فصل بهار غمت خورده

بیمار توایم و نه پرسیتی
کاین غمزده به شد یا مرده

رنجور، مرنجانیده کسی
آزرده کدام کس آزرده

رفتم بشمار غلامانش
آوخ که بهیچم نشمرده

جانا قدمی نه، مفتقرت
بر خاک درت سر بسپرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.