۱۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰

از جان بگذر جانان بطلب
آنگاه ز جانان جان بطلب

با قلب سلیم اسلام بجو
پس مرتبۀ سلمان بطلب

از فتنۀ شرک جلّی و خفیّ
ایمن چه شوی ایمان بطلب

در وادی فقر بزن قدمی
پس دولت بی پایان بطلب

گر گنج حقائق می طلبی
از کنج دل ویران بطلب

ور گلشن خندان می جوئی
چشمی ز غمش گریان بطلب

گر بادۀ خام ترا باید
ای دل جگر بریان بطلب

گر همت خضر ترا باشد
سرچشمۀ جاویدان بطلب

سوز غم و ساز سخنرانی
از مفتقر نالان بطلب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.