هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از درد هجران و عشق نافرجام سخن میگوید. شاعر از ناز و نیاز معشوق شکایت دارد و بیان میکند که امید وصال نیست، اما همچنان در عشق پایدار است. او از زیبایی و ملاحت معشوق میسراید و ترس از گم شدن در راه عشق را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۶۹
آن یار لاله رو گر ما را نمی نوازد
سهلست، از چه ما را چون شمع می گدازد
دل آب شد ز هجرش دیگر چسان بسوزد
امید وصل او نیست تا با غمش بسازد
عمریست در نیازم در پای سرو نازم
تا کی نیاز آرم تا چند او بنازد
غیر از نیازمندی از بندان نشاید
جانا تو نازنینی ناز از تو می برازد
ای یکه تاز میدان در عرصۀ ملاحت
آهسته تا که عاش جان در رهت ببازد
ترسم ز گرد راهت هم کس نشان نیابد
ور چون سمند گردون اندر پیت بتازد
گر مفتقر دهد جان در پای نازنینت
سر تا به اوج کیوان از شوق بر فرازد
سهلست، از چه ما را چون شمع می گدازد
دل آب شد ز هجرش دیگر چسان بسوزد
امید وصل او نیست تا با غمش بسازد
عمریست در نیازم در پای سرو نازم
تا کی نیاز آرم تا چند او بنازد
غیر از نیازمندی از بندان نشاید
جانا تو نازنینی ناز از تو می برازد
ای یکه تاز میدان در عرصۀ ملاحت
آهسته تا که عاش جان در رهت ببازد
ترسم ز گرد راهت هم کس نشان نیابد
ور چون سمند گردون اندر پیت بتازد
گر مفتقر دهد جان در پای نازنینت
سر تا به اوج کیوان از شوق بر فرازد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.