هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و درد عشق سخن می‌گوید، با تصاویری از غنچه‌های ناشکفته، لاله‌های داغدیده و دل‌های سوخته. شاعر از بی‌تفاوتی معشوق شکایت دارد و تاریکی دل خود را در فراق توصیف می‌کند. همچنین، از جدایی از معشوق و ناتوانی در بیان درد خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از تصاویر شعری مانند 'دل سوخته' و 'فراق' نیاز به درک عاطفی عمیق‌تری دارند.

شمارهٔ ۷۰

سر غنچه در گریبان، دل لاله داغ دارد
زانو و شور قمری که به باغ و راغ دارد

عجب از دل تو جانا که به حال ما نسوزد
چه دلیست خام کز سوخته ای فراغ دارد

تو قرین یاری از سوختگان خبر نداری
دل بی غم از دل غمزده کی سراغ دارد

دلم از غم تو تاریک تر از شب فراقست
بدو دیده در رهت منتظر و چراغ دارد

ز گل رخ تو تا بلبل نطق من جدا شد
نه سر غزل سرائی نه هوای باغ دارد

شرری مرا بجانست که در بیان نگنجد
چکند رسول دل معذرت از بلاغ دارد

خیر درون ما را ز لبان تشنگان جو
نه از آنکه از می ناب بکف ایاغ دارد

که برد تمتع از منطق طوطی شکرخا
که همی ز ابلهی گوش به سوی زاغ دارد

تو پری اگر دمی از در مفتقر در آئی
بگریزد از تو آن دیو که در دماغ دارد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.