۲۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۱

خسته ای را که دگر طاقت و قوت نبود
گر تفقد نکنی شرط مروت نبود

پدر پیر فلک را نبود مهر و وفا
شفقت نیز مگر رسم ابوت نبود

با فراق تو قرینم ز چه اندر همه عمر
گر مرا با غم عشق تو اخوت نبود

دلبرا هر که در این در به غلامی شده پیر
گر شود رانده از این در ز فتوت نبود

کس به مقصد نرسد گر نکنی همراهی
قطع این مرحله با قدرت و قوت نبود

مفتقر در همۀ کون و مکان کوی امید
جز در صاحب دیوان نبوت نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.