هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام، رنج‌های عاشقی، و ناکامی‌های خود می‌گوید. او از بخت بد، رقیبان، و درمان‌ناپذیری درد عشق شکایت دارد و خود را گرفتار ظلم روزگار و ادیبان سالوس‌پیشه می‌داند. در نهایت، عشق را با اشاره به لیلی و مجنون ستوده و از بی‌نصیبی خود در این راه سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رنج عشق، ناکامی، و انتقاد از ادیبان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۹۱

ز شور عشق تو گر ز عندلیبان شدم
ولی گرفتار بیداد رقیبان شدم

پس از زمانی مدید جامۀ تقوی درید
زبسکه با بخت خویش دست و گریبان شدم

چه صبح روشن اگر شهرۀ شهرم ولی
ز طالع تیره چون بخت غریبان شدم

اگر نزد دانۀ خال تو راه خیال
ولی بدام قریب دلفریبان شدم

در آرزوی تو عمر به بی نصیبی گذشت
نصیبم آن شد که من ز بی نصیبان شدم

علاج درد من از طبیب حاذق مپرس
که من بدین حالت از دست طبیبان شدم

برای لیلی طلب، شیوۀ مجنون خوش است
چرا که سرگشتۀ وضع لبیبان شدم

ادب توقع مکن مفتقر از عاشقان
که من گرفتار سالوس ادیبان شدم
وزن: مفاعلن فاعلن مفاعلن فاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.