هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر به بیان عشق عمیق و سوزناک خود به معشوق میپردازد. او از فراق و درد ناشی از آن سخن میگوید و اظهار میکند که هیچچیز جز عشق معشوق برایش اهمیت ندارد. شاعر از اشکهای فراوانی که در فراق معشوق ریخته سخن میگوید و بیان میکند که حتی با وصال معشوق نیز آرام نمیگیرد. او عشق را تنها درس زندگی خود میداند و از روزگاری که با معشوق گذرانده، به بزرگی یاد میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۹۸
لالۀ روی تو را شمع جهان افروزم
عشق می بازم و پروانه صفت می سوزم
نه در آن آینۀ حسن بگیرد آهم
نه دل نازل او را بگدازد سوزم
رشتۀ عمر توانم ز عمت تازه کنم
دیده از روی تو هرگز نتوانم دوزدم
در فراق تو دُر اشک بسی افشاندم
گوهری باز ز وصل تو نمی اندوزم
بهر تحقیق حقایق چه به مکتب آیم
جز حدیث غم عشق تو نمی اموزم
روزگاری ز تو دارم که نگنجد به بیان
قدمی رنجه کن اینک شب و اینک روزم
پوزش مفتقر اندر بر جانان چه کند
من ناچیز چه باشم که چه باشد پوزم
عشق می بازم و پروانه صفت می سوزم
نه در آن آینۀ حسن بگیرد آهم
نه دل نازل او را بگدازد سوزم
رشتۀ عمر توانم ز عمت تازه کنم
دیده از روی تو هرگز نتوانم دوزدم
در فراق تو دُر اشک بسی افشاندم
گوهری باز ز وصل تو نمی اندوزم
بهر تحقیق حقایق چه به مکتب آیم
جز حدیث غم عشق تو نمی اموزم
روزگاری ز تو دارم که نگنجد به بیان
قدمی رنجه کن اینک شب و اینک روزم
پوزش مفتقر اندر بر جانان چه کند
من ناچیز چه باشم که چه باشد پوزم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.