۲۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۸

لالۀ روی تو را شمع جهان افروزم
عشق می بازم و پروانه صفت می سوزم

نه در آن آینۀ حسن بگیرد آهم
نه دل نازل او را بگدازد سوزم

رشتۀ عمر توانم ز عمت تازه کنم
دیده از روی تو هرگز نتوانم دوزدم

در فراق تو دُر اشک بسی افشاندم
گوهری باز ز وصل تو نمی اندوزم

بهر تحقیق حقایق چه به مکتب آیم
جز حدیث غم عشق تو نمی اموزم

روزگاری ز تو دارم که نگنجد به بیان
قدمی رنجه کن اینک شب و اینک روزم

پوزش مفتقر اندر بر جانان چه کند
من ناچیز چه باشم که چه باشد پوزم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.