هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از غم و درد عشق سخن میگوید، خود را مانند فرهاد کوهکن توصیف میکند که از فراق معشوق رنج میبرد. او از خاکساری و غمگساری معشوق میگوید و بیان میکند که حتی نالههایش نیز جهانی از غم میپاشد. شاعر از دوری از معشوق و رانده شدن توسط غیرت مینالد و لب و دهان معشوق را ستایش میکند. او از بوی عنبرین و روی نازنین معشوق به عنوان راحت و عشرت یاد میکند و در نهایت، خود را مانند نیی میداند که از غم مینالد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۱۰۳
من بناخن غم سینه می خراشم
فی المثل چه فرهاد کوه می تراشم
خاکساری تو کرده فرش راهم
غمگساری تو صاحب فراشم
گر ز دست جورت ناله ای بر آرم
بر سر جهانی خاک غم بپاشم
دور باش غیرت رانده آن چنانم
کز ره خیالت نیز دور باشم
ای لب و دهانت رشک چشمۀ نوش
چاره ای و رحمی زانکه ذو العطاشم
روی نازنینت بوی عنبرینت
راحت معادم عشرت معاشم
بند بندم از غم همچو نی بنالد
در هوای کویت بسکه در تلاشم
مفتقر ندارد جز کلافۀ لاف
این بود متاعم وین بود قماشم
فی المثل چه فرهاد کوه می تراشم
خاکساری تو کرده فرش راهم
غمگساری تو صاحب فراشم
گر ز دست جورت ناله ای بر آرم
بر سر جهانی خاک غم بپاشم
دور باش غیرت رانده آن چنانم
کز ره خیالت نیز دور باشم
ای لب و دهانت رشک چشمۀ نوش
چاره ای و رحمی زانکه ذو العطاشم
روی نازنینت بوی عنبرینت
راحت معادم عشرت معاشم
بند بندم از غم همچو نی بنالد
در هوای کویت بسکه در تلاشم
مفتقر ندارد جز کلافۀ لاف
این بود متاعم وین بود قماشم
وزن: فاعلات فعلن فاعلات فعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.