هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و دل‌بستگی به معشوق سخن می‌گوید، اما احساس می‌کند که نه به آرامش رسیده و نه به وصال معشوق دست یافته است. او از ناامیدی، حیرت و درماندگی خود می‌گوید و بیان می‌کند که نه از لطف معشوق بهره‌ای دارد و نه توانی برای ادامه این راه. این شعر حالتی از سوز و گداز عاشقانه را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و حیرت نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارند.

شمارهٔ ۱۰۵

به هوای کوی تو آمدم که رها ز بند هوا شوم
به امید روی تو آمدم که مگر ز تو کام‌روا شوم

نه رها ز بند هوا شدم نه ز یار کام‌روا شدم
نه چنان دچار بلا شدم که دگر به فکر دوا شوم

همه روزه روزی من غمست همۀ شبم شب ها تست
نه چنان کمند تو محکم است که امید آنکه رها شوم

نه مرا به خویش دهی رهی، نه ز خویشتن دهی آگهی
نه دلالتی و نه همرهی، متحیرم به کجا شوم

نه ز سفرۀ تو نواله ای نه ز غمزۀ تو حواله ای
نه مرا به درد پیاله ای کرمی که ز اهل صفا شوم

نه تو راست لطف و عنایتی نه مراست قوت و طاقتی
به کدام شوری و حالتی من بینوا به نوا شوم

نه بدانوازیم آمدی نه به سر فرازیم آمدی
نه به نغمه سازیم آمدی که ز شوق بی سر و پا شوم

نه به حال مفتقرت نظر که زند به سوی تو بال و پر
نه به سرپرستی او گذر که به زیر ظل هما شوم
وزن: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.