هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق می‌پردازد. او با وجود آگاهی از بی‌وفایی دنیا، نمی‌تواند دل از معشوق بکند و وفاداری خود را حفظ می‌کند. شاعر از ناله و اشک به عنوان تنها پناهگاه خود یاد می‌کند و از روزگار تاریک و زندگی بی‌سامان شکایت دارد. در عین حال، او به فقر و قناعت خود افتخار می‌کند و تمایلی به ثروت و قدرت پادشاهان ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و مفاهیم فلسفی درباره زندگی و قناعت است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۰۸

بخدا کز تو نگیرم دل و رو برنکنم
کافرم چارۀ دل را گر از این در نکنم

رسم خوبان جهان گرچه وفاداری نیست
بی وفائی ز تو البته که باور نکنم

ناله، دانم ندهد سود و به جائی نرسد
من که جز ناله ندارم چکنم گر نکنم

سیل اشک من سودا زده بنیاد کن است
لیک با شعلۀ دل دامن خود تر نکنم

روزگاریست چنان تیره تر از شب که دگر
بیم یک روزی از این روز سیه تر نکنم

زندگانی که بسر رفته به بی سامانی
نه عجب گر پس از این فکر تن و سر نکنم

دل که آئینۀ صافیست چه خوش باشد اگر
به غم و غصۀ بیهوده مکدّر نکنم

دولت طبع روان ملک خداداد من است
میل دارائی دارا و سکندر نکنم

مفتقر خرقۀ فقر است گرامی دارش
که بدیبای ملوکانه برابر نکنم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.