۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۱

دمی با تو بودن که جان جهانی
بود خوشتر از یک جهان زندگانی

بکن جلوه ای شاهد عالم آرا
که چون شمع دارم سر سرفشانی

ز طور تو هیهات اگر پا بگیرم
نیندیشم از پاسخ «لن ترانی»

چه پروانه پروا ندارم ز آتش
بود نیستی هستی جاودانی

تو ای خضر رهبر دلیل رهم شو
که زین وادی هولناکم رهانی

بسی دورم از شاهراه طریقت
ز کوی حقیقت ندیدم نشانی

چه باشد که افتاده ای را به همت
بسر حد اقلیم عزت رسانی

خرابم کن از بادۀ عشق چندان
که آسوده گردم ز دنیای فانی

دل مفتقر در هوای تو خون شد
بیا تا که باقی بود نیمه جانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.