۱۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۷

نیست در عالم ز من مسکین تری
وز تو نیز ای دوست دل سنگین تری

گرچه روئین تن بتن روئین بود
تو ز روئین تن بدل روئین تری

خسروی زیبد ترا در ملک حسن
زانکه از شیرین بسی شیرین تری

نافۀ مشک ختا جستن خطا است
تو بموی عنبرین مشکین تری

چشمۀ نوشم فراموشم شده
زانکه اندر کام ما نوشین تری

چیست چین با زلف چین در چین تو
زانکه از اقلیم چین پرچین تری

عذر گو ساقیّ سیمین ساق را
تو ز سیمین ساقها سیمین تری

با قد و بالایش ای چرخ بلند
از زمین پست هم پائین تری

عشق با خون جگر آمیخته
نیست از عاشق بخون رنگین تری

جان نثاری راه و رسم عاشقی است
نیست از خود خواه بد آئین تری

هرکه بر آن روی زیبا دیده دوخت
نیست در عالم از او حق بین تری

مفتقر گر سر به چوگانش دهی
تو ز هر گوی زری زرین تری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.