هوش مصنوعی:
در این متن، روبه (روباه) به خر (الاغ) نزدیک میشود و از او میپرسد که چرا او را به پیش اژدها برده است. خر پاسخ میدهد که این کار به دلیل خبث ذات روبه بوده است. روبه توضیح میدهد که آنچه خر دیده، یک طلسم سحر بوده که شیر را به او نشان داده است و در واقعیت چنین خطری وجود نداشته است. روبه همچنین بیان میکند که قصد داشته به خر درس زندگی بیاموزد، اما دلسوزی او مانع از این کار شده است.
رده سنی:
12+
این متن دارای مفاهیم اخلاقی و فلسفی است که برای درک کامل آن، خواننده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از تمثیلها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای کودکان زیر 12 سال دشوار باشد.
بخش ۱۱۰ - دوم بار آمدن روبه بر این خر گریخته تا باز بفریبدش
پَس بِیامَد زود روبَهْ سویِ خَر
گفت خَر از چون تو یاری اَلْحَذَر
ناجَوانْمَردا چه کردم من تورا
که به پیشِ اَژدَها بُردی مرا؟
موجِبِ کینِ تو با جانَم چه بود
غیرِ خُبْثِ جوهرِ تو ای عَنود؟
هَمچو گَزْدُم کو گَزَد پایِ فَتی
نارَسیده از وِیْ او را زَحْمَتی
یا چو دیوی کو عَدویِ جانِ ماست
نارَسیده زَحمَتَش از ما و کاست
بلکه طَبْعاً خَصْمِ جانِ آدمیست
از هَلاکِ آدمی در خُرَّمیست
از پِیِ هر آدمی او نَسْکُلَد
خو و طَبْعِ زشتِ خود او کِی هِلَد؟
زان که خُبْثِ ذاتِ او بیموجِبی
هست سویِ ظُلْم و عُدْوان جاذِبی
هر زمان خوانَد تورا تا خَرگَهی
که دَر اَنْدازَد تورا اَنْدَر چَهی
که فُلان جا حوضِ آب است و عُیون
که دَر اَنْدازَد به حوضَت سَرنِگون
آدمی را با همه وَحْی و نَظَر
اَنْدَر اَفْکَند آن لَعین در شور و شَر
بیگُناهی بیگَزَندِ سابقی
که رَسَد او را زِ آدم ناحَقی
گفت روبَهْ آن طِلِسْمِ سِحْر بود
که تورا در چَشمْ آن شیری نِمود
وَرْنَه من از تو به تَنْ مِسْکینتَرَم
که شب و روز اَنْدَر آن جا میچَرَم
گَرنه زان گونه طِلِسْمی ساختی
هر شِکَمخواری بِدان جا تاخْتی
یک جهانِ بینَوا پُر پیل و اَرْج
بیطِلِسْمی کِی بِمانْدی سَبز مَرْج؟
من تورا خود خواستم گفتن به دَرس
که چُنان هَوْلی اگر بینی مَتَرس
لیکْ رفت از یادْ عِلْمْ آموزیاَت
که بُدَم مُسْتَغْرِقِ دِلْسوزیاَت
دیدَمَت در جوعِ کَلْب و بینَوا
میشِتابیدَم که آیی تا دَوا
وَرْنه با تو گُفتَمی شَرحِ طِلِسْم
کان خیالی مینِمایَد نیست جسم
گفت خَر از چون تو یاری اَلْحَذَر
ناجَوانْمَردا چه کردم من تورا
که به پیشِ اَژدَها بُردی مرا؟
موجِبِ کینِ تو با جانَم چه بود
غیرِ خُبْثِ جوهرِ تو ای عَنود؟
هَمچو گَزْدُم کو گَزَد پایِ فَتی
نارَسیده از وِیْ او را زَحْمَتی
یا چو دیوی کو عَدویِ جانِ ماست
نارَسیده زَحمَتَش از ما و کاست
بلکه طَبْعاً خَصْمِ جانِ آدمیست
از هَلاکِ آدمی در خُرَّمیست
از پِیِ هر آدمی او نَسْکُلَد
خو و طَبْعِ زشتِ خود او کِی هِلَد؟
زان که خُبْثِ ذاتِ او بیموجِبی
هست سویِ ظُلْم و عُدْوان جاذِبی
هر زمان خوانَد تورا تا خَرگَهی
که دَر اَنْدازَد تورا اَنْدَر چَهی
که فُلان جا حوضِ آب است و عُیون
که دَر اَنْدازَد به حوضَت سَرنِگون
آدمی را با همه وَحْی و نَظَر
اَنْدَر اَفْکَند آن لَعین در شور و شَر
بیگُناهی بیگَزَندِ سابقی
که رَسَد او را زِ آدم ناحَقی
گفت روبَهْ آن طِلِسْمِ سِحْر بود
که تورا در چَشمْ آن شیری نِمود
وَرْنَه من از تو به تَنْ مِسْکینتَرَم
که شب و روز اَنْدَر آن جا میچَرَم
گَرنه زان گونه طِلِسْمی ساختی
هر شِکَمخواری بِدان جا تاخْتی
یک جهانِ بینَوا پُر پیل و اَرْج
بیطِلِسْمی کِی بِمانْدی سَبز مَرْج؟
من تورا خود خواستم گفتن به دَرس
که چُنان هَوْلی اگر بینی مَتَرس
لیکْ رفت از یادْ عِلْمْ آموزیاَت
که بُدَم مُسْتَغْرِقِ دِلْسوزیاَت
دیدَمَت در جوعِ کَلْب و بینَوا
میشِتابیدَم که آیی تا دَوا
وَرْنه با تو گُفتَمی شَرحِ طِلِسْم
کان خیالی مینِمایَد نیست جسم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۰۹ - در بیان آنک نقض عهد و توبه موجب بلا بود بلک موجب مسخ است چنانک در حق اصحاب سبت و در حق اصحاب مایدهٔ عیسی و جعل منهم القردة و الخنازیر و اندرین امت مسخ دل باشد و به قیامت تن را صورت دل دهند نعوذ بالله
گوهر بعدی:بخش ۱۱۱ - جواب گفتن خر روباه را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.