هوش مصنوعی:
متن حاضر بیانگر گفتگوی شاعر با دشمن خود است که از روی زشت و رفتار ناپسند او شکایت میکند. شاعر از خداوند میخواهد که او را از شر این دشمن نجات دهد و عهد میبندد که دیگر به وسوسههای دیگران گوش ندهد. همچنین، شاعر به خطرات همراهی با افراد بد و تأثیر منفی آنها بر عقل و دل اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عمیق اخلاقی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
بخش ۱۱۱ - جواب گفتن خر روباه را
گفت رو رو هین زِ پیشَم ای عَدو
تا نَبینَم رویِ تو ای زشترو
آن خدایی که تورا بَدبَخت کرد
رویِ زشتَت را کَریه و سخت کرد
با کدامین روی میآیی به من؟
این چُنین سَغْری ندارد کَرگَدَن
رفتهیی در خونِ جانم آشکار
که ترا من رَهْبَرَم تا مَرغْزار
تا بِدیدَم رویِ عِزْرائیل را
باز آوَرْدی فَن و تَسْویل را
گرچه من نَنگِ خَرانَم یا خَرَم
جانْوَرَم جان دارم این را کِی خَرَم؟
آنچه من دیدم زِ هَوْلِ بیاَمان
طِفْل دیدی پیر گشتی در زمان
بیدل و جانْ از نِهیبِ آن شِکوه
سَرنِگونْ خود را دَر اَفْکَندَم زِ کوه
بَسته شُد پایَم در آن دَم از نِهیب
چون بِدیدَم آن عَذابِ بیحِجاب
عَهْد کردم با خدا کِی ذوالْمِنَن
بَرگُشا زین بَستگی تو پایِ من
تا نَنوشَم وَسْوَسهیْ کَس بَعد ازین
عَهْد کردم نَذْر کردم ای مُعین
حَق گُشاده کرد آن دَمْ پایِ من
زان دُعا و زاری و ایمایِ من
وَرْنه اَنْدَر من رَسیدی شیرِ نَر
چون بُدی در زیرِ پَنْجه یْ شیر خَر؟
بازْ بِفْرستادَت آن شیرِ عَرین
سویِ من از مَکْرْ ای بِئْسَ الْقَرین؟
حَقِّ ذاتِ پاکِ اَللهُ الصَّمَد
که بُوَد بِهْ مارِ بَد از یارِ بَد
مارِ بَد جانی سِتانَد از سَلیم
یارِ بَد آرَد سویِ نارِ مُقیم
از قَرینْ بیقول و گفت و گویِ او
خو بِدُزدَد دلْ نَهان از خویِ او
چون که او اَفْکَند بر تو سایه را
دُزدَد آن بیمایه از تو مایه را
عقلِ تو گَر اَژدَهایی گشت مَست
یارِ بَد او را زُمُرّد دان که هست
دیدهٔ عَقلَت بِدو بیرون جَهَد
طَعْنِ اَوت اَنْدَر کَفِ طاعون نَهَد
تا نَبینَم رویِ تو ای زشترو
آن خدایی که تورا بَدبَخت کرد
رویِ زشتَت را کَریه و سخت کرد
با کدامین روی میآیی به من؟
این چُنین سَغْری ندارد کَرگَدَن
رفتهیی در خونِ جانم آشکار
که ترا من رَهْبَرَم تا مَرغْزار
تا بِدیدَم رویِ عِزْرائیل را
باز آوَرْدی فَن و تَسْویل را
گرچه من نَنگِ خَرانَم یا خَرَم
جانْوَرَم جان دارم این را کِی خَرَم؟
آنچه من دیدم زِ هَوْلِ بیاَمان
طِفْل دیدی پیر گشتی در زمان
بیدل و جانْ از نِهیبِ آن شِکوه
سَرنِگونْ خود را دَر اَفْکَندَم زِ کوه
بَسته شُد پایَم در آن دَم از نِهیب
چون بِدیدَم آن عَذابِ بیحِجاب
عَهْد کردم با خدا کِی ذوالْمِنَن
بَرگُشا زین بَستگی تو پایِ من
تا نَنوشَم وَسْوَسهیْ کَس بَعد ازین
عَهْد کردم نَذْر کردم ای مُعین
حَق گُشاده کرد آن دَمْ پایِ من
زان دُعا و زاری و ایمایِ من
وَرْنه اَنْدَر من رَسیدی شیرِ نَر
چون بُدی در زیرِ پَنْجه یْ شیر خَر؟
بازْ بِفْرستادَت آن شیرِ عَرین
سویِ من از مَکْرْ ای بِئْسَ الْقَرین؟
حَقِّ ذاتِ پاکِ اَللهُ الصَّمَد
که بُوَد بِهْ مارِ بَد از یارِ بَد
مارِ بَد جانی سِتانَد از سَلیم
یارِ بَد آرَد سویِ نارِ مُقیم
از قَرینْ بیقول و گفت و گویِ او
خو بِدُزدَد دلْ نَهان از خویِ او
چون که او اَفْکَند بر تو سایه را
دُزدَد آن بیمایه از تو مایه را
عقلِ تو گَر اَژدَهایی گشت مَست
یارِ بَد او را زُمُرّد دان که هست
دیدهٔ عَقلَت بِدو بیرون جَهَد
طَعْنِ اَوت اَنْدَر کَفِ طاعون نَهَد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۱۱۰ - دوم بار آمدن روبه بر این خر گریخته تا باز بفریبدش
گوهر بعدی:بخش ۱۱۲ - جواب گفتن روبه خر را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.