۲۵۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴

دوای درد دل خسته ام بکن یارا
بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا

ز جستجوی تو یارا روان همی سازم
ز چشمه های دو دیده هزار دریا را

جماعتی که به کوی تو راه می یابند
کجا کنند تمنا بهشت اعلا را

برد خیال تو از ره هزار زاهد را
کند جمال تو شیدا هزار دانا را

چنان ز هوش برفتم ز عشق بالایت
که باز می نشناسم نشیب و بالا را

همان زمان که به روی تو دیده بگشادم
به روی غیر تو بستم در سویدا را

کمال حسن تو را زان نمی رسد نقصان
که ساعتی بنوازی حسین شیدا را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.