هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عشق نافرجام است. شاعر از آتش عشق سخن می‌گوید که جگرش را سوزانده و او را از خود بیخود کرده است. او از بی‌خبری معشوق شکایت دارد و می‌گوید که عمرش در انتظار او گذشت. شاعر از غم و محنت عشق می‌نالد و می‌گوید که جز دل شکسته‌اش پناهی ندارد. او از نصیحت‌گران می‌خواهد که او را به حال خود بگذارند و دردسرش را بیشتر نکنند. در پایان، شاعر به شیرینی شعرش اشاره می‌کند که از شکر لعل معشوق سرچشمه گرفته است.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۵

ای سوخته ز آتش عشقت جگر مرا
وی برده درد عشق تو از خود بدر مرا

عشق تو چون قضای ازل خواهدم بکشت
معلوم شد ز عالم غیب این قدر مرا

عمرم گذشت و از تو خبر هم نیافتم
یا آنکه نیست در طلب از خود خبر مرا

لب خشکم از هوای تو ای جان و دیده تر
خود نیست در جهان به جز از خشک و تر مرا

روزیکه لشگر غم تو دل بتاختن
نبود بغیر عشق پناه دگر مرا

گر صد هزار ناوک محنت ز دست دوست
غیر از دل شکسته نباشد سپر مرا

دیوانه ام مرا ز نصیحت چه فایده
ناصح مده ز بهر خدا دردسر مرا

شیرینی و حلاوت شعرم غریب نیست
کز شکر لعل تست دهن پر شکر مرا

آه حسین در دلت ای جان اثر نکرد
با آنکه سوخت آتش آه سحر مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.