۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷

ای بر دل شکسته ز درد تو داغها
در سینه ام ز آتش عشقت چراغها

چون هر دلی شده که بداع تو مبتلاست
نگشاید از تفرج گلزار و باغها

جانهای ما بداغ جدائی بسوختی
باشد که رخت خویش شناسی بداغها

در ورطه بلای تو دل گمشده است و جان
شد سالها که میکند از وی سراغها

شرح شمایل تو حسین ار کند شود
ز انفاس جانفزاش معطر دماغها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.