۲۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۲

منم و شورش و غوغا ز غمت تا بقیامت
چو سلام تو شنیدم چه برم راه سلامت

دل من مست بقا کن ز تجلیت فنا کن
چو دلم می نشکیبد چو کلیمی بکلامت

چو غمت برد قرارم خبر از طعنه ندارم
چو دل آشفته یارم نه هراسم ز ملامت

ز غم عشق بجوشم چکنم گر نخروشم
قدحی درد بنوشم ببر ایماه تمامت

تو مرا واله خود کن ز میم مست ابد کن
همه را غرق احد کن نه نشان مان نه علامت

بده ای دوست صبوحی که توام راحت روحی
همه احسان و فتوحی همه فضلی و کرامت

ببر از خویش چنانم که دگر هیچ ندانم
که مرا بند ره آمد خرد و علم و شهامت

بکشم درد و بلایت طلبم جور و جفایت
که کسی راز دل و جان نبود هیچ سلامت

دل خود کرد حسین از همه اغیار مصفا
که در او جز تو کسی را نبود جای اقامت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.