هوش مصنوعی: این متن عاشقانه و عرفانی، عشق را به عنوان نیرویی آزادی‌بخش و والا توصیف می‌کند که دردها و سختی‌های آن نیز ارزشمند و حتی نشانه‌ای از عدالت است. شاعر از عشق به عنوان شاه و حاکم ازلی یاد می‌کند و تأکید دارد که زندگی بدون عشق بی‌معناست. همچنین، متن به شناخت ارزش خود و عشق ورزی به شیوه‌ای فداکارانه اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فداکاری و درد عشق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۱

هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است
جانم آن لحظه که غمگین تو باشد شاد است

الم و درد تو سرمایه روح و راحت
ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است

عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است
کانچه فرمود بجان کیش و بجان منقاد است

ز آتش عشق بسوز ای دل و خاک ره شو
زانکه جز شیوه عشق آنچه شنیدی باد است

عمر باقی طلب از عشق که این چند نفس
که بر آنست حیات همه بی بنیاد است

قدر خود را بشناس ای دل و ارزان مفروش
که وجودت شرف کارگه ایجاد است

خسروان خاک رهش تاج سر خود سازند
هر که شیرین مرا شیفته چون فرهاد است

رسم جانبازی عشاق بیاموز حسین
که در این شیوه ترا حسن رخش استاد است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.