۲۱۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹

نور جمال روی تو در آفتاب نیست
بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست

گل را بروی خوب تو نسبت نمیکنم
زان رو که گل چو روی تو سنبل نقاب نیست

گشتم خراب از غم عشق تو ای صنم
خود کیست آنکه از غم عشقت خراب نیست

هر شب مصاحبان ترا تا سحر دمی
از ناله های زار من امکان خواب نیست

ما مست و بیخود از لب میگون دلبریم
مستی اهل دل زنبیذ و شراب نیست

گویند هست دعوة مظلوم مستجاب
چونست اینکه دعوت من مستجاب نیست

ترک خطائی تو حسین از چه بیوفاست
ترک غمش بگیر که ترکش صواب نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.