هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد فراق و عشق ناکام مینالد. او از سوختن دل و جان خود در آتش انتظار و هجران معشوق سخن میگوید و بیان میکند که صبر و عقل و دلش همه در این راه سوخته است. شاعر از طالع بد خود مینالد که امیدهایش بر باد رفته و کسی درد او را نمیفهمد مگر کسی که خود چنین تجربهای داشته باشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر، همراه با بیان درد و رنج فراق، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ عاطفی و تجربهی زندگی دارد. این موضوعات ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد یا باعث ایجاد احساسات منفی شود.
شمارهٔ ۵۳
بیا که جان من از داغ انتظار بسوخت
دلم ز آتش هجرانت ای نگار بسوخت
قرار و صبر و دل و عقل بود مونس من
کنون ز آتش شوق تو هر چهار بسوخت
به حال من منگر زانکه خاطرت سوزد
از اینکه جان من خسته فکار بسوخت
مباد آنکه رسد دود غم به دامن گل
ز عندلیب ستمکش اگر هزار بسوخت
ز دور چرخ ندانم چه طالع است مرا
که کشت زار امیدم به نوبهار بسوخت
ز سوز سینه ی مجروح من نشد آگه
مگر کسیکه چو من از فراق یار بسوخت
در این دیار من از بهر یار معتکفم
وگرنه جان حسین اندرین دیار بسوخت
دلم ز آتش هجرانت ای نگار بسوخت
قرار و صبر و دل و عقل بود مونس من
کنون ز آتش شوق تو هر چهار بسوخت
به حال من منگر زانکه خاطرت سوزد
از اینکه جان من خسته فکار بسوخت
مباد آنکه رسد دود غم به دامن گل
ز عندلیب ستمکش اگر هزار بسوخت
ز دور چرخ ندانم چه طالع است مرا
که کشت زار امیدم به نوبهار بسوخت
ز سوز سینه ی مجروح من نشد آگه
مگر کسیکه چو من از فراق یار بسوخت
در این دیار من از بهر یار معتکفم
وگرنه جان حسین اندرین دیار بسوخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.