هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و معنوی، درباره سفر روحانی به سوی حرم و فنا در راه حق است. شاعر از عزم قافله برای حرم، سوختن سینه از غم، رحلت از فنا به بقا، و تسلیم در برابر تقدیر الهی سخن می‌گوید. در پایان، خود را حسین معرفی کرده و بر تعلق به خاندان پیامبر تأکید می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از اصطلاحات خاص ادبیات کلاسیک فارسی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند فنا و تسلیم در برابر تقدیر نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۴

عید شد قافله را عزم حرم ساختنی ست
وز سر خویش در این راه قدم ساختنی ست

عود دل تا نفسی دم زند از سوز درون
سینه سوخته را مجمر غم ساختنی ست

رخت رحلت ز صحاری فنا بر بسته
اندر اقلیم بقا چتر و علم ساختنی ست

در گذشته ز سر هستی موهوم به صدق
همچو مستان رهش برگ عدم ساختنی ست

چون بتدبیر تو تقدیر مبدل نشود
در بلا سوخته با حکم قدم ساختنی ست

گر تو در مجلس خاصش ز ندیمان نشدی
همچو خجلت زده با سوز و ندم ساختنی ست

سپر خود ز رضا ساز و به پیکار درآی
کز رضا دفع سنانهای ستم ساختنی ست

از شفاخانه لطفش چو دوا میطلبی
چون من سوخته با درد و الم ساختنی ست

من حسینم ز در دوست مرانید مرا
منزل سبط نبی بیت حرم ساختنی ست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.